کانن دویل؛ از نوشتن قصه های عاشقانه تا خلق شرلوک هلمز محبوب
به گزارش مجله پارمیسفان، 91 سال پیش در چنین روزی، سر آرتور کانن دویل، خالق مشهورترین شخصیت ادبیات کارآگاهی جهان، چشم از جهان فرو بست. او، چنان استادانه کارآگاهش را خلق کرده بود که تا مدت ها برخی باور داشتند، واقعا چنین کارآگاهی، ولو با نامی دیگر وجود دارد و نویسنده فقط راوی ماجرا های زندگی اوست.
به گزارش گروه فرهنگی خبرنگاران، یک: ما مثل بیشتر مردم جهان او را با داستان های کارآگاه شرلوک هلمز به یاد می آوریم، اما کارنامه حرفه ای آرتور کانن دویل به نام نویسنده، کارنامه ای بسیار پربار است. به جز مجموعه داستان هایش و هم پزشکی و تاریخ - که جلوتر به آن ها می رسیم - در کارنامه نویسندگی کانن دویل هم چند نمایشنامه به چشم می خورد و هم قصه های عاشقانه و هم چندین شعر کوتاه و بلند. هرچند برخی با تسامح آمیخته به خطا او را نویسنده ای انگلیسی می دانند، در ادینبورگ اسکاتلند به جهان آمد (بهار 1859).
اجداد و هم پدر و مادرش همگی کاتولیک بودند، اما خود او با ذهنی پر از سوالات بی پاسخ از آیین خانوادگی برید و همان سال های جوانی به کلیسا پشت کرد. البته موحد باقی ماند و در جستجوی پاسخی برای پرسش هایش، سال ها به این در و آن در زد، اما سرانجام به آن باور و یقینی که دنبالش بود، نرسید. اعتیاد پدرش به الکل، هم سال های کودکی او را تیره و تار کرد و هم گذشت و آسان گیری نسبت به لغزش های انسان و پیچیدگی احساسات و عواطف آدمی را به او آموخت.
به جز اسکاتلند و بعد از آن هم انگلیس، مدتی در اتریش و مقطعی در آلمان اقامت کرد و از تجربه زندگی در چند جامعه مختلف، احترام به تفاوت ها را یاد گرفت و افق دید خودش را وسیع تر کرد. نویسندگی را با نامه نگاری، با نوشتن برای مادرش - که بعد ها یکی از جدی ترین طرفداران و خوانندگان داستان های شرلوک هلمز شد - شروع کرد و از این طریق، روی کاغذ آوردن آنچه را در ذهنش داشت تمرین کرد (تعدادی از نامه های کانل دویل به مادرش در کتابی با نام آرتور کانن دویل: یک زندگی میان نامه ها (2007) گردآوری و منتشر شدند).
بعد از سرانجام تحصیلات در مدرسه، به دانشکده پزشکی ادینبورگ رفت و مدرک و مجوز طبابت گرفت و سال ها - در کنار نویسندگی - به درمان بیماران مشغول بود. حتی گاهی یادداشت هایی درباره موضوعات مختلف این حوزه، مثل ضرورت واکسیناسیون عمومی می نوشت که در مطبوعات منتشر می شد. کانن دویل به نام پزشک داوطلب در جنگ دوم بوئر (1899 تا 1902) حضور داشت و چندی بعد، کتابی هم با نام جنگ بزرگ بوئر نوشت. مسأله تاریخ برای او به همین روایت از جنگ در آفریقا محدود نمی شد و او پیش از آن چند داستان کوتاه طنز و یک رمان با موضوع یکی از سربازان سپاه ناپلئون به نام ایتن جرارد نوشته بود.
ناگفته نماند که کانن دویل، مجذوب مسائل فراطبیعی هم بود و پژوهش های وسیعی در حوزه باور های خرافی و افسانه های مردمی درباره موجودات نادیدنی مثل جن و پری انجام داده بود. کشش به سمت چنین موضوعاتی برای او از علاقه اش به پرونده های جنایی هم قدیمی تر بود. چند سال قبل از انتشار اولین رمان شرلوک هلمز، داستان کوتاهی به نام اظهارات هاباکوک جفسون (1884) نوشت که به ماجرای کشتی ماری سلست برمی گشت (همان کشتی کانادایی که سال 1872 به دل اقیانوس اطلس زد، اما جایی در جهت راه همه سرنشینانش ناپدید شدند و هرگز معلوم نشد واقعا چه اتفاقی برای آنان افتاد).
کانن دویل، زندگی غنی و پرباری داشت و بیشتر از هفتاد سال عمر کرد. تابستان 1930 در باغ خانه اش قدم می زد که از درد شدید قفسه سینه به زانو درآمد و چند دقیقه بعد بر اثر ایست قلبی از جهان رفت. می گویند آخرین جمله ای که به زبان آورد خطاب به همسرش بود: تو فوق العاده ای!
دو: شرلوک هلمز - که در کشور ما هم بسیار مشهور است - بخشی از زندگی نویسنده اش بود و شاید مهم ترین دلیل معروفیت او. اولین بار همراه دستیارش واتسن در داستان اتود در قرمز لاکی (1887) معرفی گشت، اما با رسوایی در بوهم بود که به معروفیت رسید و تا 1927 در چهار رمان و پنجاه وشش داستان کوتاه نقش محوری را ایفا کرد (ماجرا های شرلوک هلمز بین سال های 1880 تا 1914 اتفاق می افتد).
داستان هایش همگی واقع گرایانه اند، اما هوش او در حل معما ها و کشف راز جرم و جنایت گاهی به کار های ابرقهرمانان کمیک شبیه می گردد؛ از همه چیز، از پزشکی و نجوم گرفته تا اسطوره شناسی و ادبیات سر در می آورد و گاهی مهارتش در مشت زنی و استفاده از شمشیر را هم نشان می دهد. کانن دویل در خلق این کارآگاه از ادگار آلن پو - به ویژه شخصیت آگوست دوپن - الگو گرفت و خودش هم به این تأثیر معترف بود و می گفت ریشه همه ما جنایی نویس ها به او برمی گردد و منظورش از او آلن پو بدعاقبت، اما انصافا نابغه بود.
جالب اینکه کانن دویل در مقطعی از زندگی اش از این شخصیت خسته و دلزده شد و تصمیم گرفت دیگر داستانی درباره اش ننویسد و اساسا کاری به کارش نداشته باشد. پس داستان مشکل نهایی (1893) را نوشت و در آن صحنه قتل کارآگاه هولمز را هم جای داد. اما 10 سال بعد دوباره به همین شخصیت برگشت و مجموعه داستان های بازگشت شرلوک هلمز (1905) را نوشت (زیرا هم دوره خستگی و دلزدگی را پشت سر گذاشته بود و هم بسیاری از دوستان نزدیکش به احیای این شخصیت و به نوشتن داستان های تازه با موضوع او اصرار می کردند و حتی عده ای از آن ها انجام این کار را وظیفه اخلاقی نویسنده و بخشی از تعهدش به خوانندگان می دیدند).
این مجموعه 13 داستان درباره کارگاه شرلوک هلمز را در خود جای می دهد و پیش از انتشار به شکل کتاب، هر قسمت آن جداگانه - بین سال های 1903 تا 1904 - در دو مجله استراند (در انگلیس) و کالی یر (در ایالات متحده آمریکا) منتشر شده بود. کانن دویل چنان استادانه کارآگاهش را خلق کرده بود که تا مدت ها برخی باور داشتند واقعا چنین کارآگاهی، ولو با نامی دیگر وجود دارد و نویسنده فقط راوی ماجرا های زندگی اوست.
هنوز هم شرلوک هلمز - بالاتر از هرکول پوآرو - مشهورترین شخصیت ادبیات کارآگاهی است و طبق نتیجه اغلب نظرسنجی ها محبوب ترین شان. اقتباس های زیادی از داستان های کانن دویل و شخصیت شرلوک هلمز، هم در تلویزیون و رادیو و هم در سینما وجود دارد، اما برای ما ایرانی ها دو نفرشان آشناتر هستند. یکی جرمی برت که اواسط دهه 1980 میلادی در مجموعه تلویزیونی شرلوک هلمز نقش این کارآگاه را بازی کرد و دومی هم بندیکت کمبربچ که تازه ترین بازآفرینی تصویری این شخصیت محسوب می گردد.
نویسنده: مرتضی میرحسینی
منبع: خبرگزاری ایبنا
منبع: خبرگزاری دانشجو